بنده، دانشمند نباشد مگر آنکه بر بالاتر ازخود حسد نورزد و فروتر از خود را خوار نشمرد [امام باقر علیه السلام]
شنبه 86/2/29 ساعت 4:14 عصر
نقل کرده اند عرب بیابانگردی_ که از تمدن و شهرنشینی و آداب معاشرت چیزی نمی دانست_ با همان خشونت صحراگردی خود به مدینه آمد و خدمت پیامبر رسید در حالی که آن حضرت در میان اصحاب بودند، از ایشان چیزی خواست که پیامبر (ص) هم به او کمکی کردندو مثلاً پول و غذا و لباس به او دادند و از او پرسیدند: حالا خوب شد راضی هستی؟ مرد با توجه به خشونت صحراگردی خود و صراحت و بی تعارفی که این گونه افراد دارند چون محبت پیامبر (ص) را کافی نمی دانست گفت: نه هیچ کاری انجام ندادی و هیچ محبتی نکردی و اصلاً این چیزی نبود که تو به من دادی!
طبعاً این گونه برخورد خشن نسبت به پیامبر، اصحاب را ناخوشایند آمد و عصبانی شدند و افرادی خواستند با عصبانیت و خشم به او چیزی بگویند و عکس العمل نشان بدهندکه رسول خدا مانع شدند و خودشان به همراه آن اعرابی به منزل رفتند و در انجا چیزهای بیشتری به او دادند و عرب بیابانی در آنجا از حضرت اظهار رضایت کرد و به تقاضای پیامبر به جمع اصحاب بازگشت و در حضور همه آنان رضایت خود را اعلام کرد و رفت. رسول خدا(ص) بعد از رفتن او رو به اصحاب کرد و فرمود: مثل این اعرابی مثل آن شتری ست که از گله رمیده و سر به بیابان گذاشته و می رود و شما دوستان برای اینکه آن رابگیرید و بازگردانید، به سوی او هجوم می برید و این هجوم سما رمیدگی او را بیشتر و وحشتش را زیادتر و دستیابی بدان را دشوارتر می سازد. من نگذاشتم شما او را که رمیده بود، فراری تر دهید و با محبت و نوازش به دنبالش رفتم و او را به جمع خودمان باز گرداندم.
نوشته شده توسط: کانون دختران اندیشه
i ْلیست کل یادداشت های این وبلاگ
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدیدهای امروز:: :: بازدیدهای دیروز:: :: درباره خودم :: :: لینک به وبلاگ :: :: پیوندهای روزانه :: :: اوقات شرعی ::
:: لینک دوستان من :: یازهرا
:: لوگوی دوستان من ::
:: آرشیو :: حقوق زن :: خبرنامه ::
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
12857
20
0
موعود شایسته [97]
[آرشیو(1)]
موعود شایسته
آفتاب
طالب یار
اهل دل
پاییز 1386
تابستان 1386